شهید حمیدرضا ملاحسنی

(یکی از شهدای گمنام مدفون در بوستان نهج البلاغه تهران)

سالها بود خانواده  شهید ملاحسنی منتظر بودند تا عزیزشان از سفر بازگردد. ۲سال پیش برادران شهید تصمیم می گیرند مقبره ای را به صورت نمادین برایی ایشان برپا کنند ولی  شهید به خواب برادر میاید و میگوید دست نگه دارید.

بعد از ۲ سال شبی خواهر شهید در خواب میبیند که در منطقه پونک سردار جنگل تشییع پیکر شهداست و شهید ملا حسنی هم حضور دارد از او میپرسد شما اینجا چه میکنی؟شهید میگوید من آمده ام شفاعت کنم…تمام اینها را… سپس میگوید من حتی کسانی که در پیاده رو راه میروند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت میکنم….

یان خواب برای او بسبر عجیب به نظر می رسد.
خواهر شهید همیشه در مناسبت هابه سر مزار شهید پلارک در بهشت زهرا میرفته است(شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده میشود)
در یکی از روزها بر  سر مزار شهید پلارک ،در قاب بالای سر در یک عکس برادر خود را کنار شهید پلارک میبیند که بالای سرش علامت ضربدری وجود دارد.پس ماجرا را از خانواده شهید پلارک جویا میشود خانواده ایشان میفرمایند که شهید پلارک هر کدام از دوستانشان که به فیض شهادت نائل میشدند بالای سرشان یک ضربدر میزند و معلوم گردید که شهید ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده..
خواهر شهید ملاحسنی ، شهید پلارک را به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم میدهند که به برادرم بگو که یه نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد…
که بعد خواهر شهید خواب میبیندکه شهید میگوید من در بوستان نهج البلاغه در ردیف وسط هستم.


در تاریخ ۱۲ دی امسال هم مراسم تعویض سنگ قبر ایشان انجام میشود بیایید که قرار است همه را شفاعت کند…..

فـــــــــقـــــــــــــر!!!

نه سال پیش دختری 15 ساله به نام هاجر در یکی از روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد به دلیل فقر و نداشتن 6 هزار تومان پول دارو فوت کرد. روستای هاجر پس از مرگش آباد شد اما تنها افرادی که از این آبادانی بهره‌ای نبردند خانواده هاجر بود. «بعد از ظهر من و هاجر از سر زمین کشاورزی مردم برمی گشتیم، هاجر فقط گریه می‌کرد. می‌گفت دلم درد می‌کند. پدرش برای کار به گناوه رفته بود. ماشینی هم برای اینکه او را به درمانگاه ببرم نبود. راه طولانی و جاده هم سنگلاخ؛ تراکتوری که به قلعه رئیسی گچ می‌برد آمبولانس هاجر شد. دکتر برایش دارو نوشت. 900 تومان می‌شد. سرم و آمپول نوشت اما لوازم سرم در درمانگاه نبود. در زایشگاه را هم بسته بودند. آمبولانس برای بردن او به دهدشت 6500 تومان پول می‌خواست این پول هزینه یک ماه زندگی مان بود و من تنها دو هزار تومان داشتم که از فروش گندمهای خانه تهیه کرده بودم. گفتم: هاجر پول ندارم. هاجر گفت: برگردیم خانه خوب می‌شوم... .» جان خانم عکس هاجر را نشان داد و گفت: حیف!

 

کلاه برداری با نام "عمو پورنگ" درشهرستان دورود

به گزارش خبرگزاری لرستان، فردی بنام'علی عمرانی خیابانی' 30 ساله و اهل شهرستان مشهد طی چند روز گذشته با حضور در شهر دورود و معرفی خود به عنوان نماینده 'عمو پورنگ' اقدام به فروش بیش از دو هزار بلیط 40 هزار ریالی برای شرکت در مراسم جنگ کودک برای روز جمعه در این شهرستان کرده است.
جعفری بازپرس پرونده در این خصوص اظهار داشت: همچنین این فرد در این مدت با استفاده از این همین ترفند به صورت مجانی در یکی از مراکز اقامتی شهر مستقر شده و با تهیه بنرهای تبلیغاتی و وعده پرداخت این هزینه ها پس از برگزار مراسم، مبالغ هنگفتی را از افراد اخاذی کرده است.
وی تصریح کرد: این فرد براساس انتشار خبری دراین خصوص و بررسی مامورین پلیس، شناسایی و مورد تحقیق قرار گرفت که با مشخص شدن واقعیت ماجرا و شیوه کلاهبرداری درحال حاضر با داشتن دهها شاکی خصوصی و عمومی در بازداشت بسر می برد.
'علی عمرانی خیابانی' متهم این پرونده نیز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: در مشهد نیز با چنین طرحی و فروش
بلیط های 100 هزار ریالی برنامه عمو پورنگ ، میلیون ها ریال درآمد کسب کرده است.
وی افزود: اما پیش از موعد مقرر برای اجرای برنامه ، اقدام به فرار از مشهد کرده و با حضور در دورود نقشه خود را دوباره دراین شهر اجرا کرده است.

پل شهدا دومین قربانی را هم گرفت

دختری چهار ساله قربانی بی‌احتیاطی نگهبانان پروژه زیرگذر پل شهدای خرم‌آباد شد.

ساعت 20 و 15 دقیقه شب دوشنبه 21 شهریورماه به دلیل باز بودن دریچه بالای زیرگذر در قسمت جنوب شرقی پل شهدا، دختری چهار ساله به درون آن سقوط کرد.

چند نفر از حاضرین در این محل با وجود تاریکی هوا و دشواری مسیر عبور در حالی که کف زیرگذر در حدود یک متر آب جمع شده بود، داوطلبانه برای نجات این دختر بچه پایین رفتند و سرانجام پس از دقایقی موفق به پافتن پیکر نیمه‌جان این دختربچه شدند.

به علت ازدحام جمعیت دقایقی در رسیدن آمبولانس و ماشین امداد آتش‌نشانی تأخیر صورت پذیرفت که بالاخره با رسیدن آمبولانس، دختر بچه را که امیدی به زنده بودنش نمی‌رفت به بیمارستان شهدای عشایر رساندند.

این حادثه در شرایطی اتفاق افتاد که رسانه‌های استان از مدت‌ها قبل نسبت وضعیت خطرناک محیط پل شهدا هشدارهایی منتشر کرده بودند.